ماهیارماهیار، تا این لحظه: 12 سال و 12 روز سن داره

ماه من ؛ ماهیار جون

یکی بود یکی نبود ......

      یکی بود یکی نبود غیر از من همه بودن ، البته منم بودم اما قایم شده بودم و یواشکی همه رو می دیدم اون روز قشنگ من می خواستم سفر کنم و از یک دنیای کوچکتر به یک دنیای بزرگتر برم . همه منتظر اومدن من بودن ، مامانم ، بابام ،همه فامیل و ..... من برای دیدن اونا لحظه شماری می کردم و از خدا می خواستم دستهای مهربون دکترم را زودتر برام بفرسته تا منو بیاره پیش مامان و بابام . دکترم ( خانم دکتر منصوره صافی ) توی بیمارستان لاله همه چیز را آماده کرده بود ، و بالاخره من 30 دقیقه بامداد روز یکشنبه به تاریخ 10/2/1391 قدم به این دنیای هستی بخش گذاشتم و متولد شدم ..    این عکس 3 ساعت بعد از تولدم گرفته شده است. ...
17 آبان 1391

سرکار رفتن مامان

امروز روز چهارشنبه 10 آبانماه است مرخصی زایمان هم تموم شد چقدر زود مامان تموم هیچی نفهمیدم همش حرص و جوش ، فکر کردم بدنیا که بیایی خیلی از مشکلات برطرف میشه ، اما خیر از این خبرها نبود ، خاطرات خوبی اصلا ندارم ولی هر وقت ترا نگاه می کنم انگار دنیا را دارم هر کی می خواد هر چی بگه بگه . بهر حال ساعت 7:30 از خواب ناز با آواز بیدار شدی ، شیرت خوردی ، لباسات تنت کردم رفتیم خونه مامانی تا اونجا بذارمت برم سرکار ساعت 8:15 رسیدیم خونه مامانی تحویلت دادم بعد گفتم سرلاک و فرنی بهت بده دستش درد نکنه تا حالا کمک دستم بوده شد. تا ساعت 3 سرکار بودم وقتی اومدم خونه دستات تو هم قفل کردی بودی داشتی با هزار کلک سرلاک نوش ...
15 آبان 1391

پنج ماهگیت مبارک

پسر گلم ،دسته گلم امروز ماهت شده یعنی 150 روز از بدو تولدت میگذره .قربونت بشم که اینقدر زود گشت ، تو مونس همدم منی فدات قربون اون لبات که همش می خواهی باهات حرف بزنم ، بغلت کنم .   این ماه دیگه دکترت نبردم خدا را شکر مشکلی نداشتی فقط برای قد و وزنت بردم خانه بهداشت . الهی به درگاه شکرت که همه چیزت خوب بود .     ...
9 مهر 1391

سوغاتی (3) ماهیار جون

امروز ساعت 13:30 دایی محسن اومد خونمون ، من خواب بودم ، بیدارم کرد باهام بازی کرد . دایی محسن یک پسر داره اسمش کسری است از شیطونیهای کسری می گفت اون هفته رفته بودند مالزی برای من هم یک شلوار لی با یک بلوز آورده بودند .دستش درد نکنه .همه چون دوستم دارند برای هدیه می گیرند آخ جون . ...
7 مهر 1391

تبریک به خاله مینو

  خاله مینو و عمو پدارم دومین سالگرد ازدواج را بهتون تبریک می گم .ان شاءالله سالیان سال در کنار هم خوش باشید و هیچوقت هم از هم سیر نشید و به پای هم پیر بشدید . مبارک مبارک دم شما ستارک خاله جون من چون نمی تونم صحبت کنم اما این آهنگ از شاهرخ را به شما تقدیم می کنم . (شمع و چراغارو روشن کنید امشب عروسی داریم همسایه ها رو خبر کنید...گل بریزین سرشون شور و نوا به پا کنید... عروس چقد قشنگه امشب مبارکش باد ) ...
2 مهر 1391

سوغاتی های (1)ماهیار جون

امروز صبح ساعت 11 ، موبایل باباش زنگ خورد ، یکی از دوستای باباش برای ماهیار جون از ترکیه لباس براش آورده بود ، گفت الان با آژانس می فرستام براش .دستش درد نکنه که به یاد این گل پسر بوده .   ...
27 شهريور 1391

سوغاتی (2) ماهیار جون

امروز ساعت 18:30 بابایی که از سرکار اومد یک نایکس دستش بود بعد گفت این لباس را یکی از دوستام از بندر عباس برای ماهیار جون ناناز آورده ، دستش درد نکنه زحمت کشیده ، همینکه به فکر این پسر گل ما بوده ، ممنون . ...
26 شهريور 1391

دمر خوابیدن ماهیار جون در 135 روزگی

  امروز این پسر ناناز 135 روزش شده از صبح ساعت 7 که بیدار شده همش دوست داره دمر بخوابه ،دمر خوابیدنش مثل آدم بزرگها شکمش را می چسبونه به زمین و سرش روی بالشت و با دستهای کوچولوش را به گوشه های بالشتش را می گیره . الهی بمیرم که این گل پسر چند روزگلوش درد می کنه ، لثه هاش می خواره همش دستش توی دهنشه ، دو روزه که یک کوچولو پوره سیب و گلابی بهت می دم خیلی دوست داری ، انشالله زود خوب می شی. صدهاهزار بوسه به اون صورت ماهت ...
23 شهريور 1391

مسابقه نی نی و اسباب بازی

ماهیار جون در این مسابقه شرکت کرده ، خوشحال میشم بهش رای بدهید . متشکرم http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=112360&PageNumber=45 مهلت رای دادن روز یکشنبه ساعت .. :12به بعد تا فردای شب ساعت .. : 12 میباشد ماهیار شماره 9 است ...
18 شهريور 1391