خونه تکونی ماهیار جون
داشتم اتاق ماهیار جون را تمیز می کردم که خودش همکاری می کرد لباسهاش که مرتب می کردم نشسته بود و تماشا می کرد و گاه گهداری آب دهنش را روی لباسهاش می ریخت یا پرده اتاقش را باز می کردم یا دیوارش تمیز می کردم از نردبان بالا می اومد .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی