بیماری اسهال و استفراغ و اولین امپول

روز 5 شنبه صبح که از خواب بلند شدی زیاد روبراه نبودی کمی صبحانه خوردی و دیدم رفتی سر دراور لباسهات و یک پلیور آوردی که تنت کنم فکر کردم میخواهی بریم بیرون یک کم عصبی شدم آخه روز قبلش برده بودمت پارک هنوز 12 ساعتی نگذشته بود ، بعد که پوشیدی آروم شدی و رفتی دراز کشیدی نگو سردت شده بود یک کم هندوانه هم خوردی و بعد بالا آوردی تا آخر شب 3 بار بالا آوردی  بعد از آبی که میخوردی بلا میاوردی و شکمت هم اسهالی شد  تا اینکه صبح جمعه هم بالا آوردی در حد جهش یک کم حالت رو به بهبودی بود  ،بهر حال هم خودم دندونم درد می کرد و هم شما از یک طرف تا بناچار صبح روز جمعه ساعت 9 صبح بردیمت بیمارستان دکتر بهرامی وای چه بیمارستانی مثلا فوق تخصص کودک اگه این فوق بیمارستان باشه پس زیر فوقهاش چی هستند تا بماند که پذیرش شویم انگار همه این ویروس را گرفته بودند وای چه دکتریی خودم بهتر می دونستم یکی انترن که بچه را کشت تا گوشش را چک کنه یا درجه بزاره آخر هم دکتر کشیش این کار را انجام داد بهر حال اولین آمپول را به پسر گل زدند و شما کمی گریه کردی بعد از 1 روز که هیچی نخورده بودی اومدیم خونه صبحانه خوردی بعد آب سیب هم بهت دادم خدا را شکر بالا نیاوردی ولی بیرون رویی داشتی ، وای بمیرم هم میخواستی سر پا باشی و هم میخواستی بخوابی ولی ترجیح میدادی سرپا باشی بهر حال خودم برات او آر اس خونگی درست کردم کمی بهتر شدی و کمی غذا خوردی ، به خانم دکتر میگم اسهال هم داره میگه خوب میشه چه دکتر فقط یک آمپول نکرد به چی بده یا چی نده ، خدا تن سالم از بچه یکروز تا سالمند نگیره ، الهی آمین

با اینکه جمعه زیاد کار داشتم یک دستم به شما در تعویض پوشک و دستی هم درکار ، وای چقدر این کار خونه زیاده  و  از یکطرف دندون درد من ( خیلی برام جالبه که من زیاد به دندونهام میرسم از دو هفته پیش که یک دندون عقل را کشیدم یمی از دندونهایی که روکش کردم بودم درد گرفته باضافه دندون بالایی )

راستی تا یادم نرفته روز جهارشنبه بعد ازظهر که داشتیم می رفتیم پارک اولین بار بود که مامان را می بوسیدی فربون اون لبهای خوشگلت .