ماهیارماهیار، تا این لحظه: 12 سال و 9 روز سن داره

ماه من ؛ ماهیار جون

از دست این پسر ....

1392/3/28 8:56
نویسنده : مامان ماهیار
266 بازدید
اشتراک گذاری

یکروز باباش می خواست لامپهایی که سوخته بود را تعویض کنه که این آقا ول کن نبود که من باید برم بالا و پاهای کوچولوش را میذاشت روی اولین پله که بره که آخر هم بالای نردبان رفتند و پله های ترقی را پشت سر گذاشتند....

و اما این داستان ادامه دارد ......

 

تا اینکه هر روز صبح که از خواب بلند میشی بعد از یکی دو ساعت که همه جا را زیر و رو کردی و مثل آقا موشه همه جا سرک کشیدی نوبت این نردبانه که ازش ببری بالا و اداهایی در میاری که آدم دلش به حالت کباب میشه ......

اینم آخر و عاقبتشه که باهاش لثه هات را ماساژ میدی .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

بهاره مامان الینا
28 خرداد 92 9:07
ماهیار جون معلومه که خیلی شیطونی عزیزم من از پسر بچه های شیطون خیلی خوششم میاد حتی عکسی که روسری سرته شیطونی توی قیافه اته


چی خیال کردی خوب شیطونم خالهههههههههههههه
لیلا
28 خرداد 92 9:11
به به چه گل پسری داره به مامان کمک میکنه. ماشاالله
مریم
28 خرداد 92 9:50
سلام دوست عزیز ادرسم مدتیه تغییر کرده و نتونستم بر گردونم فعلا با همین ادرس تشریف بیارین وبلاگ ممنون از لطفت عزیزم
مامان شهراد
28 خرداد 92 18:07
ماشالله به پسر ناز و شیطونم


کجایی نیستی
لاله
29 خرداد 92 12:02
ای جوووووووووونم چه با مزه لثه هاشو ماساژ میده