واکسن 6 ماهگی
روز پنج شنبه 11/8/91 ساعت 9:30 دقیقه از خواب ناز بیدار شدی هر وقت بیدار می شه مثل غنچه گل می خندی سرلاکت را خوردی بعد لباسات تنت کردم بردم خانه بهداشت کمی منتظر شدیم ماشاالله همه جا را برانداز می کردی هر کسی هم می دیدت می گفت ماشالله هزار ماشالله . دو تا نی نی هم اونجا بودند 5 روزشون بود دو قلو بودند یاد کوچکیهات افتادم . بهر حال خانم بهداشتی مهربون ، دو تا آمپول به پاهای کوچولوت زد و دو تا قطره فلج اطفال هم داخل دهنت کوچولوت ریخت . یک کم گریه کردی زود آرام شدی ، بردمت آوای باران یک اسباب بازی برای خریدم تو راه خونه خوابت برد تا نیم ساعت بعد که اومدیم خونه خواب بودی .
اینم عکسهایی که بعد از واکسن زدنت گرفتم از خواب بیدار شده بودی .....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی