گردش یکروزه و احوالات ماهیار جون
روز سه شنبه بابا مرخصی گرفته بود تا یک گشتی بزنیم ، بعد از صرف صبحانه ، سه تایی یک مسافرت یکروزه به اطراف تهران رفتیم طرفهای آبعلی مابین راه یکجا ایستادیم به نام منطقه لاسم میوه و چایی خوردیم و بعد تا 60 کیلومتری به آمل رفتیم و ناهار را رستوران کاچیلا خوردیم و برگشتیم موقع برگشت بعد از لاریجان رفتیم ماهی بخریم همونجایی که همیشه میرفتیم استخرماهی ها را میدیدی کیف می کردی و هی خوابیدی هر چی خونه نمیخوابی توی ماشین خوابیدی.
بعد از یکسال و اندی ماهیار جون را بردم پیش دکترم ( خانم دکتر صافی ) خیلی خانم دکتر مهربونیه واقعا پنجه طلاست ماهیار را بغل کرد اما این پسر امان نمیداد و زود از بغلش اومد پایین .
صبحها که از خواب پا میشی صبحانه ات را که خوردی آهنگهات را گوش کردی و آگهی های تبلیغاتی را دیدی ،گیر میدی دد ددد هر کلمه ای که بهت می گم نمیگی ولی در هر حالتی دد دد را می گی . در هم که باز میشه باید شما را ببرند دد .اگه خیلی کم بیرون باشی از پارکینگ بالا نمی آیی و معترض هستی که باز بریم بگردیم هم باید صبحها بری بیرون هم بعدازظهرها بری پارک.
کلماتی را که میگی دد بابا ، دیگادیگان ، چیز، چی و کلمات نامفهموم دیگه .
امروز دیدم ماشینت را برداشتی و رفتی توی اتاق خواب فکر کردم رفتی بخوابی دیدم صدای تق تق می آید اومدم دیدم لوازم آرایشی مامان را با جاش ریختی مدتها نقشه میکشیدی که از روی میز توالت برداری و موفق شدی و داری وارسی می کنی ای پسر فضول.
بار اول :
جمع کردم بعد از 5 دقیقه دیگه باز رفتی ریختی و سایه مامانی را همه را خورد کردی
راستی یک خبر خوب :
مامان و بابا هر دو فوق لیسانس قبول شدیم اما من نمی تونم برم دانشگاه بخاطر شما چون هر روز کارهات و شیطنتهات بیشتر میشه همانطور که کارم را ول کردم انشالله سال بعد.
بقیه عکسها در ادامه مطلب:
این هم که از کامیونی که برات خریدم علاوه بر سه چرخه ایی که داری هی میری سوارش می شی یکی میخواهی که راهت ببره اما مامانی هر چی اسباب بازی بگیریم ول کن وسایل آشپزحونه و کشوها نیستی.
استخر ماهی قزل آلا
منطقه ییلاقی لاسم
رستوران کاچیلا
هر چی را مثل کارت عابربانک می بینه فکر می کنه تلفن یا موبایله
این عکس هم از تختش که چرخ و تایرش را در آوردی
این پسر گل مامانی عاشقه پفکه ، خدا نکنه که ببینه ......