ماهیارماهیار، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

ماه من ؛ ماهیار جون

29 ماهگیت مبارک

1393/7/13 21:20
نویسنده : مامان ماهیار
867 بازدید
اشتراک گذاری

پسر گل مامانی 29 ماهگیت مبارک ، این ماه از بس سرم شلوغ بود نفهمید که کی پایان 28 ماهگیت شد آخه امسال من میرم دانشگاه و البته کلاسهای دیگه فوق العاده سرم شلوغه ، ماشالله شما هم یک نفر را دربست میخاهی ای قربونت برم که همش می گی د دیگو نمیدونم این چه کلمه ایه که همش تکرار می کنی نسبت به ماه قبل آرومتر شدی بیشتر حرف گوش می کنی غذا خوردنت هم بهتر شده شبها هم زود میخوابی صبحها هم سر ساعت 7 از خواب بیدار میشی .

همچنان هنوز صحبت نمی کنی به زبان هندی ، چینی ، مراکشی ..... بهر خال به هر زبانی مسلطی الا زبان شیرین فارسی .تا صدات میزنم می گی ها یا بله ، بقدری قشنگ بوس می کنی که نگو

روزهایی که میخوام برم دانشگاه میبرمت خونه مامان جون که اونجا اصلا وابدا نمیخوابی تا عصر بیام دنبالت .

تازگیها تا آشغال میرزی روزی زمین همه را جمع می کنی ، آب میریزی دستمال میاری و تمیز می کنی ، درب دستشویی بابات باز می کنه میری میبندی ، گوشی تلفن را سر جاش میذاری بهر حال منظمی برعکسه بابات خدا را شکر .

روزهایی که بابات خونه است همش شما را باید ببره دد یعنی بیرون و بعد از 3 ساعتی که میخواهد بیاد خونه سرکوچه که می پیچه وای کاریی نیست که نکنی آنچنان گریه و سرو صدا می کنی که نگو.

دیشب با بابات رفتیم برات یک سه چرخه خرید البته میخواست یک جور دیگه بخره که خودت رفتی مستقیم روی این سه چرخه نشستی ما میخواستیم رنگ قرمز بخریم که خودت همون رنگی که خواستی برات خریدیم حالا میخواست بابات ببر توی ماشین بذار میله اش را در آورد کاری نبود که نکنی که چرا مدلش را بهم زدی بعد بردیمت پارک تا ساعت 10/30 شب اونجا بودیم اول سه چرخه را راه میبردی بعد یه پسربچه اومد بطرفتت و سوار شد با جیغ جیغ کردنت اومد پایین و بعد سوار شدی اون دنبالت میدوید که تو سوار شدی هر کاری کردیم که بزاری اونم سوار شه اجازه ندادی ، البته ما این سه چرخه هم گرفتیم که میره پیش اون وسایلی که اصلا ازش استفاده نکردی انشالله دکوری نباشه.

این هم از گزارشهای 29 ماهگیت.

آماده شدن برای مهدکودک

این هم آخر و عاقبت ماست خوردنش

این دامنی که مامانش دوخته،  ماهیار تا 3 ساعتی این دامن پاش بود در هم نمیاورد

آخر شب با کفشهای مامانش

آ

سبد لباسها را زیر پاش میذاره تا آیفون را برداره

وای بستنی که ببینه واویلا ......

این سه چرخه ایی که باباش براش خریده

صبح ناشتا انار میل می فرمایند

برام آشپزی هم می کنه

پسندها (2)

نظرات (1)

سمانه
26 مهر 93 12:48
ماشاللا بهش چقدر ناز و با مزه شده. خدا حفظش کنه براتون. مرسی از همدردیت دوست گلم. خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه و عزیزانت رو برات نگه داره. ببوس ماهیار رو از طرف من.