علائق و کارهای جدید ماهیار جون در 24 ماهگی
این پسر خوشگل مامانی عاشق نقاشی ، موزیک و آهنگ و بیرون رفتن می باشد این ژست که در عکس دیده می شود با مداد رنگی ها کسری که خونه شون رفته بودیم برداشت البته رنگهای شاد را جدا کرد و چند تا رنک تیره را زیر مبل برای کسری گذاشت هر چی گفتیم خودت داری اصلا انگار نه انگار تا اومدیم خونه با لباس مشغول نقاشی کشیدن شد .
از موزیک و آهنگ نگو یک تلفن اسباب بازی از مکه خریدم دائم دستت و روی آن چنان می زنی که آهنگهای جدید تولید میشه و با یک ماشین که داری آهنگ داره و تازگیها علاقه به حلقه های هوش و آهنگ معین که تو گوشی موبایلم مجنونم را دائم گوش می کنی این همه علاقه به اینها داری بهت می گیم دو کلمه صحبت کن سر بالا می اندازی.
از صحبت کردنت: انگشت را نشان میدی و می گی دک ( یک) خیلی قشنگ ، هنوز به زبان هندی اما یک کم پیشرفته پاکستانی صحبت می کنی گاهی اوقات کلمه بابا را می گی .آب، هر وقت حرف بد بهت بزنیم یا باب میلت نباشه میگی هیس.
بهت می گیم ماهیار بوس کن صورتت را میاری جلو تا بوست کنیم اما قران را فشنگ می بوسی.
وای بیرون رفتنتت کلافه مون کرده به بابات شب و نصف شب گیر میدی باید با شلوار یا کاپشن باشه شبها وسط شب از خواب بیدار میشی و گریه می کنی تا بابات لباس بپوشه ، و به من هم در طول روز ،خودت هم هر چی لباس هست میاری می پوشی و با اونها می خوابی بدجوری هوا بیرون توکله ات هست .
تازگیها یاد گرفتی هر چی پریز برق از لوستر ، هالوژن و مهتابی تو خونه روشن می کنی ، تازگیها دستت به پریز برق می رسه اما نمی تونی خاموش کنی .
دندونهای سیزدهم و چهاردم نیش از پایین هم بسلامتی در اومدند و دندونهای پانزدهم و شانزدهم هم از زیز لثه ات مشخصه که در حال نمایان شدن است.آخر شبها تا مسواک نزنی نمی خوابی من یا بابات هر کدام بریم زودتر برای مسواک زدن پشت در دستشویی می ایستی تا بیایی داخل و مسواکت را برداری و مشغول مسواک زدن.
بعد از کش رفتن مداد رنگی ها کسری که از خونه شون اومدیم.
از بس علاقه به بنتن داره رفته بودیم بانک پاسارگاد یک دفتر نقاشی متصدی بانک بهش داد.
این هم کسری که اومدند خونه ما و داره با تلفن شما بازی می کنه نمی دونم شما چی بهش میگید.
از خواب بیدار شدی و هر دفعه یک تیکه از لباسهات را میاری که بریم بیرون (دد)
اینحا هم گیر دادی بیرون چه کلاهی سرت گذاشتی
تازگیها گیر دادی به کمد بابات تا درش باز می شه کتابها و کرواتش را میریزی بیرون و یاد گرفتی میری توی کمدش می شینی .
این شله زرد هم روز شهادت حضرت زهرا یختم و با بابات بردیم امامزاده صالح پخش کردیم البته پارسال هم پختم .